سایه

تولد کسی که هرگز نمیمیرد.

سایه

تولد کسی که هرگز نمیمیرد.

اینجا ساعت همیشه 22:55 است.

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
بعضی موقع ها فکرم اینقدر کوچیک و محدود میشه که وقتی به خودم میام میبینم به چه چیزای چرتی فکر میکردم آرزو هایی بد! کینه! فکر به گذشته!
انگار که چند نفر مارو تبعید کردن به یه جای دور افتاده و چون من نتونستم توی اون شرایط سخت زنده بمونم دیگران رو مقصر میدونم چرا که مقصر اصلی کسی نیست جز خودم.
و
خودمون.
وایسا ببینم , اگه شما هم مقصرید پس من درست فکر میکردم؟
اوه نه ما بهترین کلمه ایی که میتونم مقصر بودن رو باهاش نابود کنم
پس ما مقصر هستیم
بالاخره تونستم شکستش بدم ما مقصریم ما فقط در صورتی یک دیگر رو انتخاب میکنیم که قبول کنیم شخص مقابل ضعیف تر یا برابر ما
ما همه استادای دانشگاه رو به چشم یه اسکل میبینیم احتمالا اونا هم مارو به چشم نسل سوخته ببینن اما چطور میشه که هم ما اونارو از خودمون پایین تر میدونیم هم اونا مارو یجورایی همه دارن همو اینطوری نگاه میکنن؟ همه با هم جنگ روانی دارن؟ لبخند هایی که پشتش کلی حرف زشت؟ 
وایی دوباره دارم به چیزای چرت فکر میکنم همش از اونروزی شروع شد که فهمیدم صدای قلب آدمارو میشنوم , اونا فقط نمیگن بوم بوم اونا حرفشونو از توی چشما بیان میکنن و از اون روز به بعد هرکیو میدیدم نمیتونستم به چشماش نگاه کنم اما اگه نگاه میکردم! تمام کلمات بوی دروغ میگرفت!
چند روز پیش یه بازی پیدا کردم که اسمش تبعید شدگان بود اسمش خیلی کنجکاوم کرد و منم نصبش کردم توی کل بازی نه خبری از اسلحه هست نه جنگ و نه آدماش با هم صحبت میکنن , نه از پول خبری هست نه از سیاست اوایل خیلی بازی مسخره ایی بنظرم میومد اما بعد از مدتی ازش خیلی خوشم اومد از سادگی بازی و نکته جالبی که خیلی به چشم میخوره مهربانی بود.
کل مطلبم اینه که ما آدما بخاطر پول همه چیزو داریم نابود میکنیم ما همدیگرو دوست نداریم بلکه این اسم همدیگست که دوست داریم اگه خوشحال باشیم بعد اسم همدیگه چیزای قشنگ و اگه ناراحت بعد اسم همدیگه حرفای بد میزنیم ما توی فکرمون دفترچه تلفن های سیاه درست کردیم و با موبایلامون در گوشی ساعت ها حرف میزنیم. پول مارو حسود کرده خواهش میکنم هر چیزیرو که داری رها کن و خودت رو همین الان تبعید کن به جایی که زندگی برات یه بازی باشه ازت خواهش میکنم.!
اگه اینو میخونی
بدون که زندگی برای خوردن غذا نیاز به پول و اسم های با کلاس نداره موبایلت رو بشکون از لباس هایی که به اونا چسبیدی رها شو و برو برای یه کاسه برنج توی روستا هایی از جنس آدمی گدایی کن.
اینارو فرشته ها هر روز به ما میگن اما ما فقط سمت چپ رو انتخاب میکنیم.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۵ ، ۱۷:۳۹
مستأجر

.........................................................................................................................................................................................

این کتاب واقعا محشره رمانی از  رولان توپور هنرمند فرانسوی که درگذشته.
این رمان توی سال ۱۹۶۴ چاپ شده به طور کلی اگه یه توضیح بخوام بدم داستان زندگی شخصی بنام ترلکوفسکی که برای اجاره کردن خونه ایی میره و میفهمه که چند روز قبل از مراجعه اون , مستأجر قبلی خودکشی کرده و........
از اون کتابایی بود که حتی بعد از تموم شدنش انگار داستان هنوز جریان داشت.
در ادامه ی مطلب... برداشت خودم رو از کتاب نوشتم , اگه علاقه مندید که این رمان رو بخونید اول بخونیدش
بعد با توجه به برداشت خودتون برداشت من رو هم بررسی کنید اینطوری بهتره.
اصلا از دست ندینش.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۰۹

درود به همگی

بله همونطور که موضوع رو خوندین میخوام درباره کتاب صوتی صحبت کنم.

من اصلا به کتاب دست نمیزدم اونم بدلیل اینکه فکر میکردم حوصله سر بر , شاید برای کسایی که کتاب نمیخونن کاملا قابل درک باشه چیزیرو که میگم و همینطور برعکس برای کسایی که کتاب دوست دارن اصلا قابل درک نباشه در هر صورت بگذریم

اصلا از کتاب خوشم نمیومدو فکر کنم تنها وقتی بچه بودم مامانم واسم کتاب میخونده تازه فکر کنم.!

حتی توی دوران تحصیلم هم فقط سر کلاس خوب متوجه میشدم و اصلا نمیتونستم با کتاب درسی ارتباط برقرار کنم که یه چیزی یاد بگیرم نهایتا حفظشون میکردم ولی سر کلاس مطلب رو کاملا میفهمیدم که خیلیا هم اینطورین.

چند ماه پیش یه ام پی تری پلیر خریده بودم نمیدونم چی شد که یهو به یه سایتی خوردم که کتاب صوتی میفروخت , تازه میفروخت دانلودیم نبود که خب حقشونم هست چون دوبله میکنن و مبفروشن و حمایتم لازم اولش نمیخواستم بخرم گفتم من که خوشم نمیاد بعد دیدم قسمتی میشه خرید, یه قسمتشو گرفتم از همون یک قسمت که قسمت اول کتاب مستأجر هم بود من عاشق کتاب شدم الان همش در حال گوش دادن به کتاب های صوتیم حتی کتابم میخونم ولی در واقع همش کتاب صوتی میشنوم یا میخونن برام :)

به یه نتیجه ایی رسیدم کسایی که کتاب دوست ندارن دوست نداشتن داستان کتاب نیست نمبتونن بخونن و خوندن رو یجوری دوست ندارن من واقعا از اینکه یه نفر داشت برام تعریف میکرد لذت بردم تازه موسیقی هم داشت و برای منم که کارم موسیقی از این بهتر چی میشد؟ حتما یک بار امتحان کنید , توی کشورای دیگه خیلی شناخته شده تر و هر کتابی رو که بگی کتاب صوتیشم هست توی ایران نسبتا کمتره که فکر کنم دلیلش همون حمایتست یا کمتر شناخته شدنش.

با کمترین امکانات میشه هر جا کتاب گوش کرد مخصوصا توی این شهر شلوغ واقعا بدرد میخوره توصیه میکنم.

اولین کتابیم که مثال زدم (مستأجر) که شروع کل علاقه من به کتاب های صوتی بود رو توی پست بعدی معرفی میکنم ممنون بدرود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۰۴